الهام سلطانی زن جوانی که در عنفوان جوانی به خاطر مشکلات فراوان از جمله اعتیاد از همسری که روزی دوستش داشت جدا شد و با پسرش زندگی جدیدی را شروع کرد اما یک سال و نیم بعد همسر سابقش به بهانه ازدواج مجدد به روی صورت زن جوان اسید پاشید تا او را از زندگی ساقط کند اما الهام نشکست، آسیب دید، رنج برد، درد کشید اما برخاست و از نو شروع کرد.
الهام از نگاه مردم به یک قربانی اسیدپاشی بگو؟
نگاه مردم برگشتن به جامعه را برای ما سختتر میکند. خیلی وقتها پیش آمده که اصلا به یاد صورتم نیستم اما زمانی که در خیابان راه میروم از نگاه پر از پرسش مردم، مرا به خودم میآورد و به یاد صورتم میافتم و عامل میشود، بخواهم زودتر برگردم یا از آن محیط دور شوم. زمانی هم که در مترو یا اتوبوس مثل هر مسافر دیگری کلمهای میگویم، آنقدر سوال میپرسند که پشیمان میشوم. در اولین کلمه میپرسند، صورتت چه شده؟ سوالی کاملا ساده اما همین سوال دنیای من را به هم میریزد و اصلا متوجه نمیشوند با یک سوال ساده چه کاری با روح و روان ما انجام میدهند و چقدر بودن در جامعه را برای ما سخت میکنند.
در نگاههای مردم چه میبینی که باعث رنجش میشود؟
ما با افرادی که مشکل جسمی دارند، تفاوت داریم. شخصی که روی ویلچر نشسته یا مشکل دیگری دارد، مردم نگاه ترحم آمیز به او دارند اما جور دیگری به ما نگاه میکنند. برای مثال اول صورتشان را چنگ میزنند مثل این که یک چیز وحشتناک دیدهاند. نگاهشان حاکی از ترس است اگر خیلی هم خوب نگاه کنند نگاهشان پرسشگر است که هیچکدام خوب نیست و به ما آسیب میزند.
تصور کن شب که بخوابی دوست داری صبح که بیدار میشوی مردم چگونه باشند؟
دوست دارم در جامعهای چشم باز کنم که همه مردم با هر شکل، ظاهر و تفاوتی به آرامی کنار هم زندگی میکنند. تنها قربانیان اسید پاشی نیستند که از این مساله رنج میبرند، افرادی که مادرزادی با مشکل خاصی به دنیا آمدهاند، افرادی که در اثر سانحه دچار مشکل شدهاند، همه از این نگاهها و رفتارها آسیب میبینیم و در جامعه راحت نیستیم و باعث میشود حضورمان کمتر و کم رنگ شود. دوست دارم در جامعه ای زندگی کنم که درک مردم نسبت به تفاوت انسانها بالاتر برود و همه نگران قضاوت دیگران نباشند و با آرامش و بدون ترس در کنار هم زندگی کنند.
با این نگاهها و برخوردها چطور وارد حرفه مدلینگ شدی؟
از طرف انجمن احقا وارد این حرفه شدم. هدف انجمن علاوه بر کمکهای گوناگون از جمله موارد پزشکی و حقوقی بازگرداندن قربانیان به زندگی عادی است. دو گالری با انجمن درباره مدل شدن قربانیان اسیدپاشی مذاکره کردند که شرایط انجمن ( که حفظ منافع و امنیت ما بود) توسط یکی از آنها پذیرفته شد و چند تن از ما برای این کار معرفی شدیم، من و یکی دیگر از قربانیان انتخاب شدیم اما وقتی وارد این کار شدم خیلی برایم خوشایند بود و ادامه دادم. از این طریق میتوانم بیشتر به جامعه خدمت کنم و حضور پر رنگ تری داشته باشم و به افراد انگیزه بدهم. البته با این کار اول به خودم کمک کردم و توانستم با شرایطم بهتر کنار بیایم.
از کجا متوجه مفید بودن کارت شدی؟
از طریق اینستا پیامهای خوبی گرفتم. افرادی که با دیدن کار من انگیزه پیدا کردند. حتی افراد سالم هم تاثیر گرفتند. حتی افرادی پیام دادند که با وجود سلامتی کامل بخاطر یک لک یا یک مساله کوچک در ظاهرشان مشکل داشتند و اعتماد به نفس لازم را نداشتند و بعد از دیدن فعالیت من انگیزه پیدا کرده بودند، در کل جامعه ما، ناامید است و افراد سلامت میبینند که افرادی مثل ما برای زندگی و برگشت به جامعه میجنگند، انگیزه میگیرند.
از مصاحبه تلویزیونی بگو:
خانم مریم نواب نژاد کارگردان برنامه با انجمن تماس گرفتند و انجمن هم مرا معرفی کرد و به این صورت به برنامه دعوت شدم. اول میترسیدم نه از مصاحبه بلکه از قضاوتها. قبلا هم مصاحبه کرده بودم اما این بار در یک رسانه بزرگتر و مخاطبان بیشتر و در نهایت واکنشها و قضاوتهای بیشتر بعد از اسیدپاشی از اولین چیزی که می ترسم قضاوت و واکنش است اما بر ترسم غلبه کردم و به برنامه تلویزیونی رفتم و داستان زندگیام را گفتم و حتی اگر یک نفر هم آگاه شده باشد، برایم کافی است.
شرایط دادگاه و همسرسابقت در چه مرحلهای است ؟
همسرسابقم نیست. کسی از او خبری ندارد، به دادگاهها هم نمیآید. بعد از اسیدپاشی با وثیقه آزاد شد و هرگز هم در طول یک سال و نیم گذشته به هیچ یک از دادگاهها نیامده، خانوادهاش هم اظهار بیاطلاعی میکنند و متاسفانه کسی پیگیری جدی تا کنون صورت نگرفته.
منبع: روابط عمومی احقا
تاریخ انتشار: ۱۳۹۹/۰۹/۰۶